اصغر فرهادی در حالی برای فیلم قهرمان که نهمین ساخته او در مقام کارگردانی است، از هیات ملی نقد فیلم امریکا، جایزه گرفت که فیلم او از همان آغاز، در میان مدعیان اصلی برندگان اسکار بود و با این فیلم مشترکاً با «کوپه شماره ۶ »ساخته یوهو کاسمانن، موفق به کسب جایزه بزرگ هیئت داوران از جشنواره کن شد.
سابقه فیلم های اصغرفرهادی نشان داده او در نگارش فیلم نامه هایش ، مسئله ای ذهنی را دنبال می کند. مسئله ای برگرفته از جامعه ایرانی که قصد دارد آن را در کشاکش نقش ها و نمودهای بازیگران فیلم هایش به نمایش بگذارد. از این رو برای درک بهتر قهرمان فرهادی ، بایستی از مسئله او در فیلم درک کاملی پیدا کنیم.
قهرمان ، روایت ساخته شدن «روایت» در یک نظام اجتماعی و سیاسی است. نظام اجتماعی که فرد را متاثر از مشکلاتش در ارتباط با زندان، خانواده و سایر افراد جامعه قرار می دهد. اینکه چگونه یک فرد برای رهایی از مشکلاتش با این نظام اجتماعی در رابطه دوستی یا منازعه قرار می گیرد، می تواند معنای دوست و دشمن را نزد آنکه قهرمان نامیده می شود تغییر دهد.اگر چه از شخصیت قهرمان فیلم، دو روایت قهرمان «مردمی» و قهرمان «دولتی» ارائه می شود اما این زندان و خانواده و جامعه هستند که قهرمان را در جامعه ایرانی حائز ارزش هایی می کنند که او شایسته ارزشمندی شود. اما «رحیم» که شخصیت اصلی قهرمان فرهادی است در مواجهه با واقعیت، نمی تواند بین تکه های کوچک واقعیت و آنچه حقیقت زندان و جامعه است ارتباط برقرار کند.از یک سو، زندان تلاش می کند از پیروزی قهرمان بر نفس خودش برای پوشش یک شکست سیاستی در خودکشی زندانی دیگر بهره برداری کند و از سویی تلاش قهرمان برای پیروزی روایت خودش از حقیقت فداکاری و صداقتش، با شکست مواجه می شود و او نه تنها در جامعه بلکه در خانواده نیز نمی تواند اعتبار روایت فردی خود، از واقعه ای که متاثر از آن، قهرمان نامیده شده را ، باورپذیر کند.
بنابراین مسئله اصغرفرهادی ، چیستی واقعیت و چگونگی شکل گیری آن و تضاد آن با حقیقت است. فرهادی با انتخاب کاراکتر رحیم در طبقه اجتماعی ضعیف، تلاش کرده با ارائه خرده واقعیت های این قشر ، روایتی از مداخله نظام سیاسی در یک واقعیت را طرح کند. قهرمان فیلم در اوج مشکلات مالی خود، در موقعیتی غیرمنطقی ولی فضیلت مند قرار می گیرد و تلاش می کند در ساحت زندگی فردی خود، کنشی مبتنی بر اخلاق را ارائه نماید. پس از موفقیت در تثبیت آنچه او ، فضیلت بازگشت سکه های طلای پیدا شده به صاحبش که حتی نشانی از او ثبت نکرده قرار می گیرد، با ورود تمام عیار سیستم زندان، برای تقویت قدرت و رفع کاستی های آن ساختار ، تلاش می کند فراواقعیتی از آن واقعیت ارائه نماید که پیامدش تقویت ارزش های رسمی و کنترل کننده زندان به عنوان نماینده سیستم سیاسی است.
قهرمان اصغرفرهادی ، روایت انسان های معمولی جامعه ایرانی است که در درون زندگی خود کنشگر رفتارهایی هستند که آنها را در قامت یک قهرمان در درونشان نمود می دهد. اما این قهرمان تبدیل به اسطوره نمی شود و نمایندگان قدرت تلاش می کند آنها را در جهت تقویت اهداف و ساختار ارزش های خود بکارگیری کند. اما زمانی که قهرمان ها تلاش می کنند راهی مستقل از آنچه نظم قدرت برای آنها تدبیر کرده حرکت کنند، به ناگاه «ضدقهرمان» متولد می شود. پیامد تقابل قهرمان و ضدقهرمان در جامعه ایرانی که هر دو زاییده فراواقعیت های مجازی هستند، برهم کنش های رفتاری قهرمان و ضدقهرمان است اگرچه هر دو یک نفر هستند اما چنان زلزله ای در روابط اجتماعی فرد با جامعه و فرد با نظام سیاسی خود پدید می آورد که اعتماد بین فرد با خانواده و افراد با نهادهای نماینده قدرت همچون زندان را دچار گسست می کند. این بی اعتمادی به نهادهای مدنی همچون خیریه ها هم رسوخ می کند و مرجعیت های رسمی این نهادهای غیردولتی را نیز خدشه دار می کند.
اما آغاز این بی اعتمادی از کجا شروع می شود؟ اصغرفرهادی در فیلم قهرمان، آغاز فرایند اعتمادزدایی فرد و جامعه و نظام سیاسی نسبت به یکدیگر را از دروغ بزرگی می داند که واقعیت رفتار افراد و انگیزه های آنها از آنچه انجام می دهند را زیر سوال برده و نهادهای متصل به قدرت تلاش می کنند با ابزاری کردن فرد و حتی نهادهای مدنی همچون خیریه ها ، به تقویت نهاد قدرت و یا پوشش کاستی ها آن که در این فیلم مشخصا زندان است ، می پردازد. زندان نماینده نهاد قدرتی است که از ساخت های خصوصی فرد عبور می کند و به خانه فرد می آید و تلاش می کند ارزش های سنتی فرد را در خدمت قدرت قرار دهد. اما قهرمان داستان ، در لحظات پایانی فیلم به دنبال رهایی از تناقض روایت دولتی و فردی خود از واقعیت بازگرداندن پول به صاحبش که او را حائز ویژگی قهرمانی کرده، از تمام ساخت های اجتماعی و سیاسی معطوف به قدرت برای قهرمان شدن فاصله گرفته و در درون ساحت خصوصی اش آگاه که از جامعه و نظام سیاسی طرد شده، قهرمانی خود را با وارد شدن به زندان، جشن می گیرد. قهرمان اصغر فرهادی داستان آنهایی که در درون خودشان قهرمان اند ولو آنکه در زندان فیزیکی حضور داشته باشند. این افراد اگرچه در آزادی جسم در جامعه ،آزادند اما جامعه برای آنها قفسی بزرگتر و زندانی تکنولوژیک محصور در رسانه ها و شبکه های اجتماعی است که ابزار قدرتمند روایت ساز نظم سیاسی موجود است.
قهرمان اصغرفرهادی، روایت فروپاشی دروغ بزرگ در مواجهه با خرده حقیقت های شبکه های اجتماعی است . روایت آنچه داریوش در کتیبه معروف بیستون ،در شرح جریان کشته شدن گئومات مغ نوشته است. آنجا که داریوش در وصف جنگ خود با گئومات که خود را بعد از مرگ کوروش به جای فرزندش به دروغ معرفی کرده بود، بعد از سالها جنگ و خون ریزی ، گناه گئومات را دروغ بزرگی توصیف می کند که عامل جنگ شده بود. قهرمان فرهادی روایت قهرمان های پنهانی است که قدرتمندانه از سوی رسانه های معطوف به قدرت ، آشکار و شناسایی می شوند تا فراواقعیتی را برای تقویت ارزش های تقویت کننده قدرت ارائه نمایند.