سایه و استخوان / Shadow and bone سریالی درام، فانتزی محصول شبکه نت فلیکس است که توسط “اریک هیزرر” (Eric Heisserer) ساخته شده و در تاریخ 23 آپریل 2021 در هشت قسمت 45 تا 55 دقیقهای منتشر شده است.
سریال سایه و استخوان اقتباسی از سه گانه گریشا نوشته لی باردوگو میباشد. از جمله بازیگران این فصل میتوان به Jessie Mei Li در نقش آلینا استارکوف و Archie Renaux در نقش مالن اورسف اشاره کرد. مهمترین بازیگر این سریال بن بارنز(Ben Barnes) در نقش ژنرال کیریگان است که برای بازی در سری فیلم نارنیا و سریال Westworld معروف است. فصل اول سریال سایه و استخوان با نظرات اکثرا مثبتی رو به رو شد و توانست نظر علاقهمندان به سریالهای فانتزی و تینیجری را به خود جلب کند. پایان سریال نیز نویدبخشِ فصل دومِ طوفانیتر است و باید برای این منظور منتظر اطلاعات بیشتر بمانیم.
در دوران پسا Twilight و زمانی که اقتباسهایی نظیر The Hunger Games کمتر در سینما و تلویزیون مشاهده میشود، اکثر آثار ژانر فانتزی جوانان یا Young Adult بهشدت ضعیف و سطحی هستند. گرچه نمیشود فیلمی چون Twilight را «باکیفیت» یا «عمیق» دانست اما هرچه باشد در زمان خود مخاطبان زیاد به سوی خود جلب کرد و در واقع یک موفقیت نسبی داشت.
حال Shadow and Bone از نتفلیکس بسیاری از کلیشههای ژانر را با خود حمل میکند؛ قهرمانی جوان که میخواهد به خودباوری برسد، ماجراهای رمانتیک میان شخصیتها، یک شیطان بزرگ که همگان را تهدید میکند و مشخصا، مبارزه درونی شخصیتها با ترس و تنفر. اینها همه کلیشه هستند و اصلا ساخته اریک هیزرر را منحصر به فرد نمیکنند.
آنچه Shadow and Bone خاص و متمایز میکند، رساندن تمام آن کلیشههای آشنا به نقطه اوج (به لطف عملکرد عالی بازیگران)، صحنههای نبرد شگفتانگیز و پرداخت کمنقص شخصیتها در طول ماجرا است. همچنین، فیلمنامه این سریال اصلا روی اتفاقات عجیب و غریب و شگفتانهها تکیه نکرده و سعی میکند روایت خود را با استفاده از المانهای دیگر قوت بخشد.
در جهانی شلوغ و پرشده از توضیحات داستانی و المانهای فانتزی، همیشه امکان گیج شدن مخاطب و سپس به وجود آمدن احساس خستگی در او وجود دارد. شاید بهترین راه ایجاد همراهی درستی بین تماشاگر و چنین قصهای همین باشد که از ابتدا روایت را با تمرکز جدی روی کاراکترها آغاز کنیم؛ تا بیننده نه توضیحات داستانی پیچیده که شخصیت را دنبال کند. با او مشغول اکتشاف شود؛ همراه پروتاگونیست قوانین این جهان فانتزی را یاد بگیرد و قدم به قدم درکنار وی موفق به شناخت دوستیها و دشمنیها شود. اگر این همراهی به شکل درست اتفاق بیافتد، من و شما شانس غوطهور شدن در جهان قصه طی طولانیمدت را خواهیم داشت و سپس سازنده میتواند طی فصول بعدی سراغ داستانگوییهای متفاوتی برود. چون میداند که بسیاری از بینندگانِ هدف دیگر با اثر همراه شدهاند و فرصت بیشتری به آن میدهند.
«سایه و استخوان» در دنیایی جریان دارد که توسط جادو از هم گسیخته. مکانی خطرناک و ترسناک به نام Fold سرزمین راوکا را از هم جدا کرده و هرکس بخواهد از این مکان ترسناک عبور کند، عاقبتی جز مرگ نخواهد داشت. حال سرزمین شرقی راوکا تنها راه مردم به دریا است و از سوی دیگر سرزمین غربی راوکا خواستار یک حکومت مستقل. اینجا دو ارتش بزرگ وجود دارد که جهت وفاداری به پادشاه اصلی راوکا قسم خورده؛ یک ارتش که تنها از سربازان و جنگجویان تشکیل شده و دیگری ارتشی که شامل گریشاها میشود. گریشاها در واقع افرادی هستند که میتوانند از قدرتهای جادویی استفاده کنند.
سریال Shadow and Bone تمرکز روی شخصیتها را با خود آلینا استارکوف آغاز میکند؛ دختری یتیم و ترسیمکنندهی نقشهها که پرشده از احساسات است و نمیداند دنیا چه برنامههای عجیبی برای او دارد. حتی پیش از آن به شناخت خاصی از آلینا برسیم، به خاطر نقشآفرینی جسی می لی او را با دقت دنبال میکنیم. وی به زیبایی نشان میدهد که آلینا چهقدر هم آسیبپذیر و هم سختوپایدار است. همچنین ذات او بهعنوان شخصی که برخی از افراد خودی هم با وی برخوردی نژادپرستانه و کریه دارند، میتوانست باعث این شود که فیلمنامه در دیالوگنویسی دچار شعار شود. ولی خوشبختانه در اکثر دقایق شاهد رفتار سطحی با شخصیت نیستیم و چنین نکاتی صرفا مخاطب را به یاد دنیای واقعی میاندازند و نشان میدهند که چهقدر پروتاگونیست قصه زیر فشار است.
در نهایت، سریال Shadow and Bone دنیای فوقالعاده گسترده و پیچیدهای دارد. بله، برخی از بخشهای سریال اصلا جایگاه مناسبی برای خود پیدا نمیکنند و خیلی از بخشها هم به اندازه کافی اصیل نیست. با این حال، نحوه داستانپردازی و عملکرد کمنقص بازیگران موجب شده ما نهایتا با سریالی شایسته طرف باشیم که آبروی ژانر فانتزی جوانان را میخرد.