این فیلم داستان نوازندهای به نام “دکتر شیرلی” (با بازی ماهرشالا علی) است که برای رفتن به کنسرتهای متعدد خود در جنوب کشور رانندهای به نام “تونی” (با بازی ویگو مورتنسن) را استخدام میکند.
یکی از ویژگیهایی که یک داستان را برای مخاطبش جذاب و لذتبخش میکند، بیان تضاد و تناقض به زبان طنز و کمدی است.
فیلمهای زیادی وجود دارند که به روایت داستانی میپردازند که در آن مسئلهی فقر و تضاد طبقاتی مطرح میشود. اما این مدل فیلمها معمولا حالتی جدی داشته و بیشتر ناراحتکننده هستند.
در این میان، فیلمی که بتواند تناقض و تفاوتهای شخصیتی را طوری بیان کند که در نهایت به یک تحول عظیم ختم شود، بدون شک یک شاهکار محسوب شده و ارزش یک بار دیدن را دارد. فیلم “کتاب سبز” یکی از همین فیلمهاست که موفق به دریافت مهمترین جایزههای مراسم اسکار و گلدن گلوب هم شده است.
این فیلم داستان نوازندهای به نام “دکتر شیرلی” (با بازی ماهرشالا علی) است که برای رفتن به کنسرتهای متعدد خود در جنوب کشور رانندهای به نام “تونی” (با بازی ویگو مورتنسن) را استخدام میکند. شخصیت این دو نفر که در سفری طولانی همراه هستند بسیار متفاوت است و همین باعث ایجاد طنزی لطیف و لذتبخش در داستان شده است.
نکتهی قابل توجه در فیلم “کتاب سبز” تاثیری است که دو شخصیت اصلی آن طی سفرشان بر روی یکدیگر میگذارند. در واقع قرار دادن دو شخصیت کامل متفاوت در کنار یکدیگر که یکی بسیار خشک و جدی است و دیگری فردی آسانگیر و سرخوش، خود باعث ایجاد لحظات طنزآمیزی شده است که لذت تماشای فیلم را دوچندان میکند.
صحنههایی که در جاده میگذرند، یکی از خندهدارترین لحظات فیلم را رقم میزنند. گفتگوهای تونی و شیرلی و تماشای تفاوت زیادی که میان دنیای این دو نفر وجود دارد واقعا لذتبخش است. شیرلی سعی میکند آداب و معاشرت درست را به تونی بیاموزد درحالی که تونی این آداب را پوچ و بیمعنی میداند و معتقد است که انسان باید از زندگیاش لذت ببرد.
فیلم “کتاب سبز” که بر اساس داستانی واقعی ساخته شده، سعی میکند که با حفظ حالت کمدی خود، به بررسی مسائل اجتماعی و مشکلاتی مثل نژادپرستی بپردازد. همین موضوع باعث شده تا در سکانسهای مختلف این فیلم، شاهد لحظاتی جدیتر هم باشیم که با دلسوزی و یا همدری ما بهعنوان مخاطب همراه شده و سیر تغییر و تحول شخصیتها را برایمان قابل لمستر میکند.
رابطهی دوستی که میان تونی و شیرلی شکل میگیرد آنقدر حال خوب کن و جالب است که شاید آرزو کنیم جای یکی از آن دو شخصیت باشیم! شیرلی در ابتدای فیلم فردی غمگین، شکستخورده و مغرور است که به هیچوجه اجازه نمیدهد کسی از چارچوبهای شخصیتیاش عبور کند. اما در انتهای داستان، کسی است که میتوان سفر او همراه با تونی را به یک سفر خودشناسی تشبیه کرد؛ زیرا که بعد از بازگشت از آن سفر او معنی زندگی را بهتر درک کرده و این توانایی را بهدست آورده که از زاویه دیگری به خودش و زندگیاش نگاه کند.